بدون عنوان
هر چي بيشتر ميگذره تو دل برو تر ميشه پنج شنبه كه بابا عكساي اتليه و شاسي هارو اورده بود خييلي ذوق كرد هي را ه ميرفت مي گفت ني ني نميدونم مي فهمه خودشه يا نه ولي اونروز خيلي خوشحال بود . فرداش كه بردمش خونه مامان اينا خاله گفت ني ني رو بوس كن عكسش رو نزديك لبش اورد و بوسش كرد . اين چند روز تعطيلي وقتايي كه خيلي شارژ بودم و با نهايت عشق و انرژي نگاش ميكرد سريع ميومد منو ميبوسيد و ميچلوند . فدات بشم در راستاي تلاش بي امان سروشا براي لباس پوشيدن مدتيه يك پاچه ! شلوار ش رو ميتونه پاش كنه كه سريع هم درش مياره . اين دختركم چنان تند راه ميره قربونش برم ميدوه و مياد سمتم و دستاشو باز ميكنه . ميخوام براش بميرم اين موق...
نویسنده :
ليلا
10:11